گفتیم که یکی از غذاهای هشتگانه بلعیدنی و نوشیدنی بود بعد تراوشات بزاقی که در اثر مصرف غذاهای هشتگانه دیگر در بدن اتفاق می افتد به این بزاق ما اضافه میشود، در بافت شناسی و سایر اعضا گفتند که ما هفتاد درصد غدد بزاقی را شناسایی کرده ایم و سی درصدش از جای دیگریست ما میگیم سی درصدش هم از همین هشت نوع غذاست از شادی، نشاط، غم، تماشای مناظر زیبا ، شنیدن آواهای زیبا، اینها مجموعه ی تراوشات بزاقی را کامل میکنند.
ولی مخلوط با اون تراوشات میشه و وارد سیستم گوارش میشه مهمترین بخش گوارش در دهات اتفاق می افته که به آن هضم اول میگویند و اگر نقصی در دهان وجود داشته باشد غذای ناقصی وارد معده میشود یعنی اگر درست جویده نشود، اگر گرسنه نباشد و غذا وارد معده شود، اگر نمک قبل و بعد از غذا نداشته باشد اگر آب بین غذا بخورد و ترشحات بزاقی را کند بکند و مجموعه ی اتفاقاتی که در طول هشت نوع غذا که گفته شد بخش اعظم ترشح بزاقشان در دهان است به هر حال غذا از اینجا میگذرد و چهار ساعت در سر معده و چهار ساعت بعدی در قعر معده میماند، و تبدیل به کیلیوسی شده که به اصطلاح آش نیم پخته یا پخته ی کامل است سپس وارد کبد میشه که بحث اصلی ما از اینجا شروع میشه که یک ترکیبی شبه خون یا خون کامل وارد کبد شده اگر کبد را یک ظرف فرض کنیم، در آن خونی انباشت میشه که از نظر ترکیب رنگ، بو، مزه، رقت و غلظت متفاوت است.
از اینجهت این خون کارایی های متفاوتی را دارد و هر کدام برای ساخت اندامی کاربرد دارد .
همه ی آنچه که در این ظرف هست را خون مینامیم.
اما اگر بخواهیم این خون را تجزیه کنیم به چهار قسمت تقسیم میشود که به آنها خلط میگوییم، به طور کلی خون مرکب از چهار نوع خلط است که هر کدام از اینها در جایگاهی از ظرف قرار میگیرد و هر کدام کارایی ویژه ای دارند که از قرار زیر است:
1- یک قسمت از خون که یک لایه ی رقیق نازک، سبک، با رنگ روشن شفاف شبه زرد و با گرمی مخصوص که در قسمت بالایی ظرف قرار دارد، نامش صفراست، صفرا مزاجی گرم و خشک دارد همچنانکه آتش داشت، آتش هم در قسمت بالایی نظام هستی قرار داشت، آنچه که در ظرف نیاز هست ظرف را پر میکند و اضافی آن در جایی به نام کیسه صفرا انباشته میشود که هر گاه ما به صفرای خون نیاز داشتیم و غذایی خوردیم که صفرای کمی تولید کرده باشد از آن استفاده کند.
صفرا به چه دردی میخورد؟
صفرا رقیق کنتده خون و رساننده خون به مویرگهای ریز اندامهای انتهایی است لذا خون را گرم، لطیف و موجب گذر خون در مویرگهای ریز میشه، اگر یک سری آدمها را دیده باشید که اگر دست و پاهایشان را بگیرید هیچ گرمی احساس نمیشه که دلیلش کم بودن صفرای خون است .
پس بنابراین حرارت و انرژی تن و روان از طریق صفرا تامین میشود.
2- یک لایه ی پر حجمی زیر لایه اولی وجود دارد که خون قرمز گرم، و نسبت به خون بالایی غلیظ تر و با رطوبت بیشتر است که جهت گیری قرمزی آن بیشتر است و مانند خون کفتر میماند، که این بخش را دم مینامیم.
دم چه کارایی دارد؟
کارایی اصلی دم برای تولید عضلات و ماهیچه ها است و این بخش از خون بیشترین حجم از خون ما را در ظرف کبد تشکیل میدهد.
3- قسمت دیگری در زیر لایه دوم وجود دارد که باز بیشترین حجم را اشغال میکند خونی قرمز با گرمای کمتر و غلظت بیشتر و در نتیجه بیشتر، گرمای کمتر، سرمای بیشتر، رنگ قرمزی آن روشن تر، لکن نسبت به قرمزی خون کمتر است که آنرا بلغم مینامیم.
بلغم چه کارایی دارد؟
بلغم برای تولید چربیها، رگها، پی، اعصاب، مغز و از این قبیل اندام بکار گرفته میشه.
4- لایه دیگری هست که قسمت انتهایی ظرف اشغال میکند که خون قرمز، لزج، به هم چسبیده، با قرمزی زیاد، که اونقدر قرمزی آن زیاد است که به سیاهی میزند که آنرا سودا مینمامیم، حقیقتا سیاهی نیست و اگر سیاهی بود سرطان پدید می آید.
بخش اضافی سودا در محلی به نام طحال انباشته میشه.
♦️سودا به چه دردی میخورد؟
سودا جهت ساخت استخوانها و مفاصل بکار میرود.
اگر فرض کنیم که مقدار خون کامل مورد نیاز یک نفر انسان به طور کلی 100 سی سی باشد و بخواهیم یک نفر معتدل را مد نظر بگیریم میگیم:
دارای 1 سی سی صفرا، 49 سی سی دم، 49 سی سی بلغم و 1 سی سی سودا است که در اینصورت فرد معتدل است و اگر همچنین تقسیمی در بدن پدید آمد فرد معتدل دارای چه قیافه ای خواهد بود؟
علایم یک فرد معتدل فرضی از قرار زیر است:
1- قد و پهنا:
متوسط نه دراز شاخ و شمشادیست و نه پهن و تپل، نه سینه درشت و پهنی دارد و نه سینه کتابی جمع شده، شانه هایی به اندازه دارد، نع گردن کلفت است نه گردن کلفت است و نه گردن نی قلیونی، بازوها، مچها، انگشتها به همین ترتیب است.
2- رنگ پوست:
گندمگون
3-بر افروختگی و آشکاری عروق:
عروقش آشکار نه آشکار شیلنگی درشت و نه پنهان و آشکاری عروقش در زمانهای مختلف متفاوت است مثلا در وقت صبحگاهی عروق نسبت به ظهر آشکار تر است.
4- پراکندگی مو:
پراکندگی مو در صورتش به اندازه است نه صورتی پشمالو دارد نه صورتی خالی از مو است، در سرش هم پراکندگی مو به همینطور است نه پر مو است و نه کم مو است نه موی درشت ضخیم سیمی دارد و نه موی نرم و لخت مانند دختران باشد، موهایش نه فر ریز دارد و نه درشت است.
پراکندگی مو در تنش هم همینطور است نه تنی پشمالو دارد و نه تنی عریان از مو مانند اطفال یا زنان باشد.
اندامهای گرمش مانند سینه، عانه، روی شانه، بالای ریه و کمر پنجه ای از مو دارد.
5- رنگ مو:
رنگ موهایش از مشکی شروع میشود تا قهوه ای پر رنگ یا قرمزی پر رنگ
6- صورت:
توزیع اندامهای صورت به توازن است، نه خیلی دهان گشاد است و نه دهان غنچه ای، نه دماغ پهن دارد و نه دماغ پنهان، نه چشم گاوی درشت دارد و نه چشم کوچک بادامی نا پیدا.
اینها حکایت از تناسب دارد هر چقدر تناسب دقیق تر باشد زیبایی در چینش اندامهای اصلی صورت بیشتر است یعنی هر چه معتدل تر زیباتر، از اینجهت رسول اکرم (ص) زیباترین انسانهای روی کره زمین بودند چون معتدل ترین بودند.
وقتیکه که کبد ما گرم باشد گ✔️رمی بیشتری در تن ما وجود دارد حالا باید این گرمی خنک شود، پس خداوند تبارک و تعالی در قسمت بالای بدن فن بزرگی به نام بینی نصب میکند تا خنکی بیشتری وارد بدن بشود و اگر فن کوچکتر باشد نمیتواند اون گرمی را تلافی کند، پس یک نفر صفراوی نمیتواند دماغش کوچک باشد پس باید دهانش هم گشاد باشد، دهان غنچه ای نمیتواند خنکی آتشکده را تامین کند پس دهان غنچه ای نمیتواند صفراوی باشد حتما بلغمی است.
شما اگر تمام برگ درختان را ببینید یک تناسبی بین این برگ، پهنا، قد و قواره، درخت است که تناسب در طبیعت رعایت شده است.
زیبایی چهره به تناسب ساختار معماری بینی، دهان، صورت، گردی صورت یا خود شاکله صورت، صورت گرد یا کشیده، صورت اسبی یا پهن یا سر خیلی گنده نسبت به تن اینها به توازن پراکندگی این اخلاط بستگی دارد بنابراین هرگاه صورت در اختیار ما بود و دقت کاملی در تشخیص داشتیم میتونیم بفهمیم که تعادل مزاج در این تن وجود داره یا نه یا عدم تعادل به کدام سو است مایل به سوی صفرا به سوی بلغم به سوی دم یا سودا است و گفتیم بر اساس همین معیار هر چقدر در دایره حوزه تعادل بیشتر حضور داشته باشیم پس بنابراین زیباتر است و از چهره زیبا انتظار رفتار زیبا میبینیم به خاطر اینکه اخلاط در تعادل هستند و چهره اش معتدل ترین است پس انسان متعادلی باید باشد و رفتار بهتری باید از خودش بروز بده این تبعات به اصطلاح تبادل اخلاط در تن انسان میشه رنگ چشمان میشی به طرف مشکی یک نفر معتدل چشمش رنگی میشی تامشکی پیدا میکنه رنگ هر چه روشن باشد از حوزه تعادل خارج میشه حوزه تعادل را یک دایره بزرگ تعریف میکنیم که هر چقدر به مرکز دایره نزدیکتر میشه به تعادل بیشتری نزدیک میشه پس بنابر این از حضرت آدم تا حضرت خاتم توی دایره تعادل بودند ولی هرچی به مرکز تعادل نزدیکتر میشی کسی نسبت به کسی دیگر معتدل تر تعریف میشه پس علی القاعده زیباتر باشه وقتیکه حضرت رسول اکرم را با حضرت یوسف مقایسه میکردند رسول اکرم (ص) ملاحت بیشتری داشت چرا چون معتدل تر بود از اینجهت حضرت معدی (عج) را یوسف زهرا خطاب میکنند چرا چون از نسل او معتدل ترین فرد تاکنون حضرت مهدی است پس بنابراین زیباترین فرد باید باشد.
:: موضوعات مرتبط:
مزاج شناسی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0